کهنه زری کو را صدا کووووو !
معاش تنخواه نیست چند تا پیاله دارم میخری
برس موی سیخک و هم شانه دارم میخری
فرش ما چون بوریا و توشک ما چپلق است
لیاف های بیکاره یک شش دانه دارم میخری
یک دستر خوان خالی و تشت بزرگ آهنی
کندوی خالی و هم بیکاره دارم میخری
صندلیم چوب هایش میشود یک سیر زیاد
در گران بر اتشی دیگدانه دارم میخری
کار ایزار بند کش را میدهد دارد سلاخ بیضوی
برس دندان کهنه بی دندانه دارم میخری
دیپلوم ماستریم را بگیر یک وقت نانم دی رفیق
عینک نمره دوتا در خانه دارم میخری
دیگ خالی بخارم راشکو و اشپلاقش گم شده
چمچه مسی و او گردانه دارم م میخری
خانه ام خالی به مثل جیب های من شده
اه دارم، گریه دارم ، ناله دارم، میخری
روده های من چرنگس میکند از مفلسی کو اشتها
کاسه اچار خالی دیگ پر